هانيه جان

هانيه جان جان تا این لحظه 12 سال و 1 ماه و 29 روز سن دارد

عزیزم تو چهل روزگی می خندیدی

عزیزم تو چهل روزگی می خندیدی

نفس من امروز چهل روزته مامانی وخاله لیلا به رسم قدیم تورا به حمام بردن وچهل بار اب سرت ریختند غسلتو دادن وحوله را روی صورتت انداختن منم تو رو به بابایی دادم بابایی هم حوله را کنار زد بوست کرد صلوات فرستاد گفت خدا حفظت کنه از قدیم گفتن کوچولوی چهل روزه وقتی بعد از غسل از حموم میاد هر کی روشو کنار بزنه بچه همه اخلاقش به اون میره منم دوست داشتم بابام این کارو بکنه اخه بابایی خیلی خیلی خوش اخلاق وشوخه تو هم اولین خنده ی قشنگتو همون روز نشونمون دادی
تاریخ : 20 شهریور 1392 - 08:35 | توسط : مامان هانيه | بازدید : 761 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

جشن نوزادی

دوازده روزت بود که برات جشن نوزادی گرفتیم با صرف میوه وشیرینی وچای و بابات یه حیوون برای سلامت بودنت نذر کرد که شام درست کردیم دادیم وای چقدر اون شب هدیه گرفتی غیر از کادو بابا که یک النگو پهن بود وبابا لحظه شماری میکرد تا دستت کنیم مامان وبابای بابا النگو مامان وبابای من النگو عمه ها النگو عموها النگو خاله ها یکی گردنی مریمی واون یکی گردنی الله برات اورده بودن راستی وقتی من پنج ماه داشتم باجواب سونو متوجه شدیم جیگر طلای ما دختره همون روز بابا محسن گفت بیابریم بازار برای دخترم گوشواره بخریم وگوشواره رو هم روز جشن بهت داد جشنمون  خیلی خیلی قشنگ بود همه موقع خداحافظی از جشنمون تعریف میکردن دست بابا درد نکنه همه چیز عالی و درجه 1 بود البته بابایی هم زحمت قند قاووت رو کشیده بود


تاریخ : 20 شهریور 1392 - 07:32 | توسط : مامان هانيه | بازدید : 1032 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

کوچولوی من

کوچولوی من

اینجا خونه ی مامانیه عزیز دلم 6روزه بودی که نافت افتاد چقدر خوشحال شدیم اخه اذیت میشدی عروسک نازم به بابا بردی اخه بابا هم خیلی خوش زخمه تو هم خوش زخم هستی که توی شش روزگی نافت افتاد عزیز دلم دوستت دارم و تا اخرعمرم تو را میپرستم تو میوه باغ زندگی منی تو عشق منی
تاریخ : 18 شهریور 1392 - 12:26 | توسط : مامان هانيه | بازدید : 808 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

قشنگترین روز زندگی برای بابا

قشنگترین روز زندگی برای بابا

بابا طاقت نداشت ازت جدا بشه میگفت بیاین بریم خونه
تاریخ : 18 شهریور 1392 - 12:11 | توسط : مامان هانيه | بازدید : 723 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

فرشته کوچولوی ما8اسفند از راه رسید

هانیه عزیزم که بابا محسن اسمشو انتخاب کرده بود روز دوشنبه 8/12/1390 در بیمارستان رجایی روی گلشو به ما نشون داد وهمه را خوشحال کرد من و بابا مامانیها باباییها خاله لیلا خاله فاطمه عمه خدیجه  عمه فاطمه داییها وعموها بابا محسنم با یه دسته گل اومد البته فداش بشم ازپشت در بیمارستان اومد اخه مامانی میگفت تو این دو روز بیمارستان پشت در بیمارستان تو ماشین نشسته بود و دعا میخوند

 


تاریخ : 18 شهریور 1392 - 11:55 | توسط : مامان هانيه | بازدید : 725 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

اینم فرشته کوچولوی ما

اینم فرشته کوچولوی ما


تاریخ : 18 شهریور 1392 - 11:53 | توسط : مامان هانيه | بازدید : 778 | موضوع : فتو بلاگ | یک نظر

یک روز .زیبا ویک خبر خوش

من وبابا محسن6فروردین1387 باهم ازدواج کردیم واین پیوند دوستی را جشن گرفتیم و25شهریور1389با  یک جشن بسیار زیبا وارد یک زندگی عاشقانه شدیم من وبابا بسیار به همدیگه علاقه داشتیم وداریم9ماهی از زندگی اروم وقشنگمون گذشت تا اینکه 12/4/1390با گرفتن جواب ازمایش متوجه شدیم که به اوج خوشبختی رسیدیم بابا محسن وقتی شنید که داره بابا میشهنمیدونی چقدر خوشحالی میکرد همش می خندید ومیگفت خودم دارم بابا میشم


تاریخ : 18 شهریور 1392 - 10:14 | توسط : مامان هانيه | بازدید : 730 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

به نی نی پیج خوش آمدید

به Nini Page خوش آمدید.

امیدواریم بتوانیم خدمات مطلوب و مورد نظر شما را ارائه کنیم.

ما را از نظرات خود آگاه کنید.

روابط عمومی نی نی پیج

pr@ninipage.com

این بلاگ در روز پنجشنبه 14 شهریور 1392 ایجاد شد.

می توانید نوشته و عکس و فیلم های مربوط به کودک خود را در این بلاگ منتشر نمائید.

اگر نیاز به راهنمائی دارید روی لینک های زیر کلیک کنید:


تاریخ : 14 شهریور 1392 - 22:34 | توسط : مامان هانيه | بازدید : 1179 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید