هانيه جان

هانيه جان جان تا این لحظه 12 سال و 2 ماه و 3 روز سن دارد

سالگرد ازدواج من وبابا به قمری....میلاد خاتم الانبیا...

سلام دختر عزیزم امروز سالگرد ازدواج من وبابایی به قمری بود اروم بشین میخوام داستان ازدواجمونو برات تعریف کنم سال 1384 من و عمه خدیجه با هم اشنا شدیم و با هم رفیق شدیم تا اینکه بعد از مدتی که باهم رفت وامد خانوادگی داشتیم متوجه شدم که داداشش یک دل نه صد دل عاشق من شده و این شد که عمه خدیجه رو واسطه کرد تا از من خواستگاری بکنه

من به خاطر اینکه دو تا خواهر جلو خودم بود مخالفت کردم و بابا محسن هم گفت که اگه مشکلت فقط همینه خوب صبر میکنم خوب منم چون دوست داشتم شریک زندگیم یه مرد کامل . مهربون .و مهم تر از همه با ایمان باشه واز اونجایی که بابا محسن همه ی خصوصیات رو داشت قبول کردم بعد یه مراسم خواستگاری تشکیل شد و بابا بله رو گرفت

ما  دوسال شیرینی خورده ی هم بودیم و بعد از دوسال روز 6 فروردین1387 با هم ازدواج کردیمو در تاریخ25 شهریور 1389 زندگیه عاشقانمون رو در زیر یک سقف شروع کردیم

و در خرداد 1390 متوجه شدیم که یه مهمون عزیز در راه داریم و خدا تو رو به ما هدیه کرد تا الان که از زندگیم رضایت کامل دارم

و از خدا سپاسگزارم که تو و بابایی رو به من داده واز خودش میخوام شما رو برام نگهداره و من رو هم برای شما نگهداره تا ازتون مواظبت کنم و نگاهتون بکنم و لذت دنیا رو ببرم

 
 
 

تاریخ : 30 دی 1392 - 09:04 | توسط : مامان هانيه | بازدید : 1792 | موضوع : وبلاگ | 10 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام