سلام عزیز دلم هانیه قشنگم
کم کم هوا داره گرم میشه و گردشها شروع میشه این عکس مربوط به روز جمعه هستش که تولد حضرت زینب بود و رفته بودیم بی بی شاه زینب خیلیییییییییییییییی خوش گذشت وقتی رسیدیم اونجا زیارت کردیم و بابا تو رو برد توی پارک و کلی بازی کردی و بعد با مامان من و عمه خدیجه رفتید برای قدم زدن بعد من و تو و عمه خدیجه رفتیم سرسره وتاب بازی و گردونه و بعد رفتیم الا کلنگ وکلی بازی کردیم و چقدر خندیدیم که دل درد گرفته بودیم بقیه هم از دور ما رو تماشا میکردند و میخندیدن خیلی خوش گذشت
تا غروب اونجا بودیم
و اخر وقت هانیه خانوم حوض اب پیدا کرد ورفت سراغ اب بازی به چه سختی هانیه رو از اب جدا کردیم