چشم و چراغ خونه
هاتیه عزیزم چند روزی میشه که نتونستم بیام نی نی پیج برات پست بگذارم
و همش تقصیر باباست اخه این گوشی که کادو تولدم بهم داد خیلی جالبه و کلی برنامه روش ریختم و منو کلی مشغول کرده که دیگه به نی نی پیج نرسیدم البته گاهی هم گوشیم دست خودته اخه چندتا برنامه اموزشی وتفریحی هم برات ریختم که ازش استفاده میکنی واما از روز پنج شنبه عصر بگم که منو و تو وبابا رفتیم فین که خیلی هم خوش گذشت البته چون اینقدر از گوشیم استفاده کرده بودم که باطری خالی کرد و عکس نگرفتم ایشالله سری بعد
یه کار جالب موقع برگشت انجام دادی حیفم اومد نگم موقع برگشت بابا فراموش کرده بود کمربندشو ببنده سر چهارراه اولی بهش گفتی بابا کمریتو ببند
ومنو بابا کلی خندیدیم بابا گفت چشم دخترم و کمربندشو بست وچند لحظه بعد از کنار اقا پلیسه رد شدیم مرسی مامان
از فین رفتیم خونه مامانی اخه امیر و خانمش (پسر خاله اشرف) از مکه می امدن و میخواستیم بریم خونشون 
