دخترم بعد از سه شب وچهار روز از بیمارستان مرخص شد ی خدا را شکر بابا محسن این چند روز رو با کلی تفریح و گردش جبران کرد به علاوه پارک ها قبل از بستری شدنت یک شب در میان نوبت پارک داشتی ولی بعد از بیمارستان پارک هرشب شد فدات بشم من و بابا هر کاری دستمون بود برات انجام دادیم تا سختی بیمارستان فراموشت بشه عزیز تر از جانم فدای چشمات که خسته هستند و خوابشون میاد